در این زمانه هر مجنونی صدها لیلا دارد ، هر شیرینی در قلبش هزار فرهاد دارد
من همان مجنونم که تنها لیلای من تویی، تنها عشق و سرپناه من تویی
[ سه شنبه 3 آبان 1390
] [ 10:3 ] [ بهار ][ ]
باران
باران کہ می بارد تمام کوچہ ھای شھر پر از فریاد من است
کہ می گویم؛
من تنھا نیستم،
تنھا منتظرم
[ سه شنبه 3 آبان 1390
] [ 9:59 ] [ بهار ][ ]
مغرورانه اشک ریختیم
مغرورانه اشک ریختیم چه مغرورانه سکوت کردیم
چه مغرورانه التماس کردیم چه مغرورانه از هم گریختیم
غرور هدیه شیطان بود و عشق هدیه خداوند .
هدیه شیطان را به هم تقدیم کردیم و هدیه خدا را از هم پنهان کردیم.
پس بیا دلهایمان را یکی کنیم و بی هیچ پاداشی حراج محبت کنیم
که دیر یا زود همه ی ما خاطره ایم
[ سه شنبه 3 آبان 1390
] [ 9:55 ] [ بهار ][ ]
بوی سوختگی دل
بوی سوختنــــــــــی می آید ...
چیزی دارد می سوزد اینجـــا
چیزی شبیـــ ــه "دل" !
[ سه شنبه 3 آبان 1390
] [ 9:46 ] [ بهار ][ ]